درس 11

ساخت وبلاگ

 

 

درس یازدهم            هم نشین

 * مصاحبت با یک دوست خوب و شکیبا ، هم چون وزش نسیم دل انگیزی است که احساس آرامش و سبکی و صفای درون را در ما زنده می سازد.

معنی : هم نشین با دوستی خوب و صبور ، مانند ورزش باد ملایم و خوبی است که احساس آرامش و راحتی و پاکی درون را در ما شاداب می سازد.

لغت :مصاحبت : هم صحبتی ، هم نشینی / شکیبا : بردبار ، صبور / دل انگیز : خوب ، پسندیده / سبکی : راحتی ، آرامش / صفا : پاکی

آرایه :مصاحبت مانند وزش نسیم : تشبیه

بیت :

  • دیدار یار غایب ف دانی چه ذوق دارد ؟     ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

معنی : ایا می دانی ، دیدن یار غایب ، چقدر لذّت بخش است ؟ مانند ابری است که در بیابان بر انسان تشنه ای می بارد.

لغت : دیدار : دیدن ، ملاقات کردن / غایب : کسی که در جایی حضور ندارد. / ذوق : شوق و اشتیاق

آرایه : دیدار یار غایب به ابر مانند شده است. / تکرار « ر » و « ب » : نغمه حروف / ابر و باریدن » مراعات نظیر

نکته دستوری :

بیت از چهار جمله ، تشکیل شده است. ( بعد از ابری فعل « است » حذف شده )

* چه بسیارند کسانی که لاف دوستی می زنند ، امّا در حقیقت ، گرگانی در جامه ی میشان اند.

معنی : انسان های زیادی وجود دارند که بیهوده ، ادّعای دوستی می کنند ، امّا در حقیقت ، مانند گرگ های درنده هستند که خود را در لباس گوسفندان ، مهربان و دوست داشتنی ، نشان می دهند .

لغت : لاف زدن : ادّعای زیاده از حد ، بیهوده گویی ، خودستایی کردن / جامعه : لباس

آرایه : لاف زدن ، کنایه / گرگانی هستند : تشبیه / گرگان و میشان : تضاد / گرگانی در جامه ی میشان اند : کنایه

* از هم نشینی با بدان پرهیز کن که هم چون شمشیر برهنه ، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است.

                                                                                                (ازامام جواد (ع)...)

معنی : از هم نشینی با انسان های بد دوری کن ، زیرا مانند شمشیری بی غلاف هستند که ظاهری زیبا دارند ، امّا نتیجه ی دوستی کردن با آن ها ، ناپسند و زشت است. ( شمشیر ، نتیجه اش ، قتل و خون ریزی است و انسان های بد کارهای زشت و ناپسند می کنند.)

آرایه : هم نشینی با بدان مانند شمشیر است : تشبیه / زشت و زیبا : تضاد

 بیت :

  • تا توانی می گریز از یار بد                  یار بد ، بدتر بود از مار بد

معنی : تلاش کن که از دوست بد دوری کنی زیرا ، دوست بد از مار ترسناک ، بدتر است.

آرایه : تکرار « ب » و « د » : واج آرایی / یار بد به مار مانند شده : تشبیه / یار و مار : جناس / بد و بد : تکرار

بیت :

  • مار بد تنها تو را بر جان زند                 یار بد بر جان و بر ایمان زند

معنی : مار بد فقط ، جان تو را می گیرد و تو را نابود می کند ، اما یار بد علاوه بر جان تو ، ایمان و اعتقاد تو را هم از بین می برد.

آرایه : مار و یار : جناس / تکرار حرف « ب » : واج آرایی / جان و جان : تکرار

* بدان که هر کس صحبت و دوستی را نشاید بلکه باید که صحبت با کسی دارند که در وی سه خصلت بود : اول آن که عاقل بود که در صحبت احمق و نادان هیچ فایده نبود ؛ دوم آن نیکو خلق بود ، که در بدخو سلامت نبود ؛ سون آن که به صلاح بود ، که هر که به معصیت ، مصر بود از خدای نترسد و هر که از خدای نترسد ، بر وی اعتماد نبود.

معنی : آگاه باش که هر کسی شایسته دوستی و هم نشینی نیست ، بلکه شایسته است که با کسی هم نشین باشیم که دارای سه ویژگی باشد : اول آن که دانا باشد ، زیرا هم نشینی با انسان احمق و نادان هیچ سود و فایده ای ندارد ؛ دوم آن که ، خوش اخلاق باشد زیرا انسان بد اخلاق بیمار و ناراحت است ؛ سوم آن که درستکار و صالح باشد ، زیرا هر کسی که به گناه کردن اصرار دارد از خدا نمی ترسد و قابل اعتماد نیست.

لغت : صحبت : هم نشینی / نشاید : شایسته نیست / خصلت : ویژگی / عاقل : دانا / احمق : نادان / نیکو خلق : نیکوکار ، درستکار / بد خو : بد اخلاق / صلاح : نیکی ، درستی / معصیت : گناه ، نافرمانی / مصر : اصرار کننده ، پافشاری کننده / اعتماد : پشت گرمی ، یاری ، امید داشتن به کارآیی

آرایه : عاقل و احمق : تضاد / عاقل و نادان : تضاد / نیکو خلق و بد خلق : تضاد

بیت :

  • با بدان کم نشین که صحبت بد           گرچه پاکی ، تو را پلید کند

معنی : با انسان های بد کم تر دوستی و هم نشینی کن ، زیرا انسان های بد تو را که پاک هستی ، آلوده می سازند.

آرایه : این بیت یک تمثیل است .

پلید و پاک : تضاد / تکرار « ب » در مصراع اول : نغمه ی حروف

بیت :

  • آفتابی بدین بزرگی را                                       لکه ای ابر ، ناپدید کند

معنی :         لکه ای ابر ، آفتاب به این بزرگی را پنهان و ناپدید می سازد. ( دوستی با بدان مانند لکّه ای ابر است که آفتاب را پنهان می کند ، انسان را آلوده می سازد)

آرایه : هر کس با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند ، به طریقت ایشان متّهم گردد .

معنی : هر کسی که با انسان های بد ، هم نشینی کند اگر خلق و خوی آن ها در او تأثیر نگذارد راه و روش نادرست آن ها به او نسبت داده می شود . ( به او تهمت ناروا زده می شود .)

لغت : طبیعت : سرشت ، خلق و خوی / طریقت : راه و روش / متّهم : کسی که کار بدی به او نسبت داده می شود ، مورد تهمت واقع شده

آرایه : نشیند ، نکند و گردد : سجع

بیت : 

  • پسر نوح ، با بدان بنشست                                   خاندان نبوّتش گم شد

معنی :پسر نوح (ع) به خاطر هم نشینی با انسان های بد از خاندان پیامبری رانده شد و مقام و مرتبه ی خویش را از دست داد .

لغت : خاندان : خانواده ، دودمان / نبوّت : پیغمبری ، رسالت

آرایه :  نوح و نبوّت : مراعات نظیر / تلمیح به داستان حضرت نوح (ع)

بیت : 

  • سگ اصحاب کهف روزی چند           پی نیکان گرفت و مردم شد

معنی : سگ اصحاب کهف ( یاران غار ) مدّتی به خاطر همراهی با انسان های خوب ، به مرتبه و مقام انسانی رسید .

لغت : اصحاب : ج صاحب ، یاران / کهف ( kahf) : غار / مردم : انسان

آرایه : تملیح به داستان اصحاب کهف

توجه : اصحاب کهف : چند نفری بودند که در دوره ی دقیانوس از شهر بیرون رفتند و در غاری خوابیدند و 300 سال در خواب بودند ...

نکته ی دستوری :  در مصرع دوم « مردم » اسم جمع نیست . گاهی در گذشته بر خلاف امروز به معنی مفرد انسان به کار می رفت و فعل آن هم به صورت مفرد بود .

مثل هم نشین بد چون آهنگر است ، اگر جامه نسوزد ، دود در تو گیرد و مثل هم نشین نیک چون عطار است که اگر مشک به تو ندهد ، بوی در تو گیرد .

معنی :  هم نشین بد مانند آهنگری است که اگر لباس تو را نسوزاند ( ظاهر تو را تغییر ندهد ) بوی دودش در تو اثر می کند . ( رفتار و باطن تو را تغییر می دهد .) و مثل هم نشین خوب همانند عطر فروشی است که اگر مادهّ ی خوشبوی به تو ندهد. ( باطن تو را تغییر ندهد ) ، دست کم ، بوی خوش در تو اثر می گذارد . ( در ظاهر و رفتار تو تأثیر  می گذارد . )

لغت : عطّار : عطر فروش / مشک : مادهّ ی خوشبو

آرایه :  آهنگر ، دود و سوختن : مراعات نظیر / عطار ، مشک و بوی : مراعات نظیر ( در این عبارت شبکه ی معنایی وجود دارد . ) / نسوزد ، گیرد : سجع / مثل هم نشین ... : تمثیل / بد و نیک : تضاد / هم نشین بد به آهنگر و هم نشین نیک به عطّار : تشبیه

بیت : 

  • هم نشین تو از تو ، به باید                                    تا تو را عقل و دین بیفزاید

معنی :  هم نشین تو  باید از خودت بهتر باشد ، تا این که چیزی را به عقل و دین تو اضافه کند .

نکته ی دستوری : به ( = بهتر ) : صفت تفضیلی

 

تاریخ ادبیات

غزّالی ، محمد : ابو حامد امام محّمد بن محمّد غزالی ( 450 - 505 ه . ق ) از دانشمندان معروف دوره ی سلجوقی است . وی در فقه و حکمت و کلام ، سر آمد روزگار خویش بود . پدرش مردی بافنده بود و برخی لقّب غزالی را به مناسبت پیشه ی او می دانند . وی به مدّت پنج سال در مدرسه ی نظامیّه تدریس کرد و در طابران توس درگذشت و همان جا مدفون شد . از آثار او می توان به کیمیای سعادت ، نصیحه الملوک و احیاء علوم الدّین اشاره کرد .

 

بقیه  را در ادامه مطلب  بخوانید

 

خودارزیابی :

1- در متن درس چه کسانی به عنوان مشاوران خوب ، معرّفی شده اند ؟

پدر و مادر ، معلّمان دلسوز ، مربیِّان با تجربه

2- در سخن امام جواد (ع) تشبیهی به کار رفته است . این تشبیه را توضیح دهید.

امام جواد (ع) فرموده اند : « از همنشینی با بدان ، پرهیز کن که هم چون شمشیر برهنه ، ظاهرش زیبا و اثرش زشت است » ایشان دوستان بد را از دوجهت مثل شمشیر دانسته اند یکی از جهت ظاهر که زیبا ، خوش قد و قامت و درخشنده است دیگر از جهت تأثیری که به جای می گذارد که چون نتیجه ی استفاده از شمشیر ، قتل و خون ریزی است . اثرش مثل هم نشینی با انسان های بد ، زشت ، ناپسند و زیان بار است.

3- به نظر شما چرا سعدی ، پسر نوح (ع) را با سگ اصحاب کهف ، مقایسه کرده است ؟

چون خواسته بگوید حتی فرزندان پیامران نیز اگر با بدان همدلی و هم نشینی کنند ، مقام و منزلت خویش را از دست می دهند و از آن طرف اگر حیوان بی ارزشی چون سگ با خوبان و نیکان ، همدلی و همراهی کند ارزش و اعتبار می یابد.

4- ..............................

دانش های زبانی و ادبی

نکته اول :

در سال های گذشته با فعل ماضی و یکی دو نوع آن آشنا شده اید اینک هر شش نوع فعل ماضی را معرّفی می کنیم :

1- ماضی ساده ، 2- ماضی استمراری ، 3- ماضی نقلی ، 4- ماضی بعید ، 5 - ماضی التزامی ، 6- ماضی مستمر

1- ماضی ساده ، فعلی که در گذشته اتّفاق افتاده است و تمام شده است : « گربه دردام افتاد » ، « دوستانت آمدند و تو شاد گشتی »

طرز ساخت : بن ماضی + شناسه های ـَ م ، ی ، ـَ د ، یم ، ید ، ـَ ند

نکته :

شناسه سوم شخص مفرد ، یعنی « ـَ د » فقط در ماضی التزامی به کار می رود.

نکته :

در گذشته گاه قبل از ماضی ساده ، حرف « بـ » و گاه آخر فعل ، حرف « ا » اضافه می شده است :

« گربه در دام بماند » ، « گفتا مگوی با کس تا وقت آن سرآید » ، « گفتا غم خرند و جان فروشند »

2- ماضی استمراری ، فعلی که در گذشته به صورت مکرّر و پیوسته ، اتّفاق افتاده است : « پدرم به مأموریّت می رفت »

طرز ساخت = می + ماضی ساده : می نوشتم ، می نوشتی ، می نوشت ، می نوشتیم ، می نوشتید ، می نوشتند.

نکته :

در گذشته گاه  به جای « می » لفظ « همی » برای ماضی استمراری به کار می رفته مثل « از خاطرات خویش سخن همی گفتند »

نکته :

گاه ماضی استمراری به شکل « ماضی ساده + ی استمرار » ساخته می شده است مثل « بوعلی صبحدم برخاستی »

3- ماضی نقلی ، فعلی که در گذشته اتّفاق افتاده و اثار و نتایجش هنوز باقی است : « این داستان مثنوی را خوانده ایم »

طرز ساخت = بن ماضی + ه + ام ، ای ، است ، ایم ، اید ، اند : نوشته ام ، نوشته ای ، نوشته است ، ...

نکته :

به « بن ماضی + ه » صفت مفعولی نیز می گویند.

4- ماضی بعید ، فعلی که در گذشته با پیش از فعل دیگر ، اتفاق افتاده است : « وقتی به آن جا رفتم ، بچه ها آمده بودند »

طرز ساخت = بن ماضی + ه + بودم ، بودی ، بود ، بودیم ، بودید ، بودند

5- ماضی التزامی ، فعلی که در گذشته با شرط یا شک یا تردید همراه بوده و اتّفاق افتاده است :

« شاید این نکته را شنیده باشی »

طرز ساخت = بن ماضی + ه + باشم ، باشی ، باشد ، باشیم ، باشید ، باشند.

اگر بخواهیم ماضی و مضارع التزامی را با هم مقایسه کنیم باید بگوییم که هر دو با شک و شرط و تردید و آرزو همراه هستند ولی یکی در گذشته اتفاق افتاده و دیگری در زمان حال.

نکته : در افعال ماضی نقلی و بعید و التزامی حتماً باید قبل از فعل های کمکی ، « بن ماضی + ه » آمده باشد ، به این تست دقّت کنید :

در کدام گزینه ماضی بعید به کار نرفته است ؟

الف - او خوابیده بود                        ب - او به خانه آمده بود.

ج - او تازه رسیده بود                          د - او آماده بود.

قطعاً جوابتان گزینه چهارم است زیرا در این گزینه ، «آماده » صفت مفعولی ساخته شده از « بن ماضی + ه » نیست بلکه صفتی ساده است که نقش مسندی دارد و فعل ما واژه ی « بود » و ماضی ساده است.

 

6- ماضی مستمر

طرز ساخت = داشتم ، داشتی ، داشت ، داشتیم ، داشتید ، داشتند + ماضی استمراری

مثال :

داشتم می رفتم ، داشتی می رفتی ، ...

نکته :

گاه بین فعل کمکی و فعل اصلی ماضی مستمر ، فاصله می افتد ، مثل :

« داشتم نکته های دستوری زبان فارسی را می خواندم . »

نکته :

به ماضی مستمر ، ماضی ملموس هم گفته می شود.

نکته دوم :

اگر بین بخش های مختلف یک نوشته ، وحدت و هماهنگی برقرار باشد ، به این پیوستگی و یک پارچگی « انسجام متن » می گویند . نکته ی مهم دیگر در متون برجسته ، آغاز و پایان دل انگیز و زیبای آن هاست. پس یک متن خوب و جذّاب باید سه ویژگی داشته باشد :

1- آغاز نیکو ، 2- انجام محتوا ، 3 پایان بندی مناسب.

مثلاً در همین متن درس دهم ، نویسنده با ذکر این که دوستی با دیگران از نیازهای انسان است تا بتواند در رویارویی با مسائل زندگی ، هم راهی و همدلی پیدا کند و ... ، نوشته را خوب آغاز کرده و سپس با ذکر عبارتی از قول بزرگان و معصومین و نقل اشعار و جملاتی زیبای شاعران و نویسندگان به هماهنگی و انسجام متن ، توجه کرده و در آخر متن نیز با ذکر بیتی که بیانگر مفاد کل متن و خلاصه و چکیده ی آن است ، پایان خوب و مناسبی به این نوشته داده است.

کار گروهی :

1- درباره ی آیات ، روایات و داستان ها و اشعار دیگری که درباره ی دوستی و دوست یابی دوره ی نوجوانی شنیده یا خوانده اید ، گفت و گو کنید.

- حدیث « المرء علی دین خلیله » آدمی بر دین و روش دوست خود است.

- شعر « دوست آن است کاو معایب دوست              &nbs ادبیات سوم راهنمایی...

ما را در سایت ادبیات سوم راهنمایی دنبال می کنید

برچسب : درس 11,شكفتن,فصل 4 درس 11, نویسنده : A.L.Iنظیری فرد barbadrafteh بازدید : 325 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 20:24

آرشیو مطالب

نظر سنجی

چه قدر دوست دارین سر به تن معلم ها نباشه؟

خبرنامه